خلوت من


دلنوشته های من

موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟

 تو رو میبره تا اوج!

اون بالا چه با حاله،

چه سفید و زلاله،

چه پاک و بی ریا،

چه دستهای مهربونی داره، 

 چقد ،روحمون صیقلی میشه.

تازه با جسممون هماهنگ میشه،

تازه دوتاشون همدیگه رو پیدا می کنن،

و این، من من ،چه لذتی میبره

روح آزاد ،و ،تن در بند

چه حکمتی ...

و دست خدا که تو دستمونه،

و صدای لطیف اذان، 

که تو رو دعوت میکنه، به بار کبریایی،

به پیشگاه نور،

که خدا میگه: نوبت توست

بنده ی من ،

صدای تنهایی تو، تا عرش اومد،

تو که تنها نیستی، من هستم

بیا و بگو،حرف دلتو بزن،

می شنوم، وکمک می کنم آروم شی،

چه لحظه هاییه،

دوست نداری ،تموم شه

ولی ....

تن دربند،تاب اینهمه نور رو نداره 

خسته میشه و برمیگرد به قفسش 

به این زرق دنیا

به اینهمه فریب 

حیف کاش می دونستی 

تنهایی هم عالمی داره....


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 30 تير 1391برچسب:,ساعت 14:31 توسط ترنم | |


Power By: LoxBlog.Com